دیکشنری
داستان آبیدیک
گرد آورنده
english
1
general
::
gatherer, collector
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
گربه ماده
گربه مانند
گربه ماهی
گربه نر
گربه وار
گربه ولگرد
گربهوار
گرجستان
گرجستانی
گرجی
گرچه
گرد
گرد آلود
گرد آمدن
گرد آوردن
گرد آورنده
گرد باد
گرد دار
گرد شدن
گرد شده
گرد فلفل
گرد مالیدن
گرد هم آمدن
گرد هم آیی
گرد و خاک
گرد و خاکی
گرد و غبار
گرد کردن
گردآورد هم دور افت
گردآوردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید